چند سالی میشود که کنسرت ـ نمایشها با تبلیغات گسترده، حضور سلبریتیها و زرق و برق فراوان برگزار میشوند و در بیشتر موارد هم بسیار پرمخاطب هستند. این اجراها عمدتا در فضای باز مکانهای تاریخی مانند کاخ نیاوران یا سعدآباد برگزار میشوند که همین امر در جذب مخاطبان بیتاثیر نیست، البته که فضای باز این مکانها این اجازه را به برگزارکنندگان میدهد که با فراغ بال سیستمهای صوتی، نورپردازی، دکور و … را آنطور که میخواهند جانمایی کنند.
اخیرا اما برگزاری کنسرتها عمدتا در قالب کنسرت نمایش صورت میگیرد و موج عجیبی از برگزاری کنسرت نمایش، جامعه هنری را فراگرفته است.
در همین راستا، تصمیم گرفتیم عوامل مرتبط با این امر را در گفتوگو با پیروز ارجمند (آهنگساز و استاد دانشگاه) بررسی کنیم که در ادامه مشروح این گفتوگوی انعکاس روز و به نقل از ایسنا را میخوانید.
_ طی چند وقت اخیر تب برگزاری کنسرت_نمایش در ایران داغ شده و وقتی به سایتهای بلیتفروشی سر میزنیم، اغلب هنرمندها درگیر پروژههای این چنینی هستند؛ تحلیل شما درباره این امر چیست؟
باتوجه به اینکه تجربه اجرای اپرا در ایران بسیار محدود است، همچنین محدودیتهایی برای اجرای اپرا، باله و نمایش های موزیکال در ایران وجود دارد، در نبود این ژانرها، موسیقی نمایش های به سبک ایرانی در سال های اخیر جایگزین شده است.
_ چشمانداز شما درباره این روندی که با شیب تند هم در حال حرکت هست، چیست؟
مخاطبی که امروز در سالنهای کنسرت حضور پیدا میکند، تفاوتی خیلی اصولی با مخاطب ۱۵ سال پیش دارد. ۱۵ سال پیش فکر اینکه وارد سالن موسیقی شوید و موسیقی را بشنوید کفایت میکرد و خیلی اقبالی به جلوههای دیگری غیر از موسیقی در سالنها نبود. اما امروزه سلیقهها و ذائقهها هم به سمت مالتی مدیا حرکت کرده است. این گونه مدیاهای نوین در ترکیب با هنرهای کلاسیک و با استفاده از هنر هایی مثل رقص و حرکات فرم و فناوری هایی همچون؛ هولوگرافیک یا ویدیو مپ باشند. همانگونه گفتم، در نبود اپرا و نمایشهای هلی موزیکال، این شکل خام و نوپا از کنسرت نمایش به سبک ایرانی در سالهای اخیر شکل گرفته است.
_ میتوانیم بگوییم که برگزاری کنسرت نمایشها همچون مد روز، فراگیر شده است؟
بله، یک نوع شوق زدگی در استفاده از این ابزارها به همراه موسیقی وجود دارد. البته بخشی از آن در ایران سابقه دیرینه داشته؛ چون در ایران تعزیه، نمایشهای عروسکی و خیمه شب بازی را داشتهایم که موسیقایی بودهاند. امروزه استفاده فراگیر از این ابزار بدون اینکه قالب یا فرم تثبیت شدهای برای آنها داشته باشیم، این خطر را ایجاب میکند که اگر استفاده درستی از آنها نداشته باشیم، همین مخاطبی اندکی را هم که داریم، از دست بدهیم.
_ حتی باوجود اینکه اجراهای آنها سولد اوت میشود و مخاطب دارند؟
سولد آوت شدن دلیل بر ماندگاری این آثار در طولانی مدت نیست. اگر این مدیا نتواند خود را به روز کند و از عناصر خلاق و هنری استفاده نکند، ممکن است مخاطب خود را از دست بدهد. این خطر خیلی هم جدی است.
باید در تثبیت و مدیریت این مدیا خیلی جدی و برنامه ریزی شده عمل شود. اگر اپرا چندین قرن در اروپا دوام آورده است؛ به این علت بوده که نمونه اولیه آن بسیار قوی و قدرتمند بوده است. اگر این پروژهها به اجرایی که صرفا چند سلبریتی و هنرپیشه با حرکات خود، فرم موسیقی را کامل میکنند، محدود شود، ممکن است مخاطب خود را از دست بدهند. به هر حال مخاطب امروزی به راحتی امکان دسترسی به محصولات نمایشی و موسیقایی را دارد و میتواند در خانه خود با گوشی همراهی که در دست دارد، بهترین اجراهای دنیا را ببیند و بشنود. به همین دلیل اگر قرار است نمونه جدیدی از اجرای زنده موسیقی در ایران باب شود، این نمونه باید در تثبیت خود خیلی قدرتمند عمل کند.
_ چگونه؟
یک بخش آن اقتصادی است؛ یعنی باید بررسی شود که آیا این امکان را داریم که منابع مالی لازم را برای فراهم کردن این نوع تجهیزات و اجرا، تأمین کنیم؟ البته که امروز در این شرایط اقتصادی چندان این امکان وجود ندارد؛ مثلا این اجراها برای استفاده از تکنولوژی مثل ویدیو مپ یا هولوگرافیک چند ده میلیارد باید سرمایه گذاری شود که با این سالنها، کیفیت اجرا و قیمت بلیتها چندان ممکن نیست!
_ یعنی در این مسیر به یک آسیب شناسی نیاز داریم؟
به آسیب شناسی و سازمانهایی که در دنیا به نام «مدیریت مقصد» شناخته میشوند، نیاز داریم؛ این سازمانها در دنیا آسیبها را بررسی میکنند، مسیر را مشخص میکنند و به گونهای سرمایهگذاری میکنند که پروژه اقتصادی شود. درصورتی که در ایران این خطر وجود دارد که سرمایهگذار با ریسک بالایی یک پروژه را انجام دهد و شکست بخورد. حال این شکست تابع عوامل مختلفی است؛ از جمله اینکه ما تالارهای بزرگ استاندارد نداریم و برگزاری کنسرت در فضاهای باز سعدآباد و نیاوران صرفا مختص تهران است که این خودش یک عامل بازدارنده از توسعه این کار در کل کشور است.
همچنین تجهیزاتی که خریداری یا اجاره میشود در محیط و زمان های محدودی قابل استفاده هستند.
نبود گروههای حرفهای تخصصی و فنی بهره بردار، یک معضل است که در دراز مدت تاثیرگذار خواهد بود. درحقیقت آن گروههای «مدیریت مقصد» این کاستیها را تامین میکنند و با برگزاری پروژه در کل کشور یک برداشت مالی طولانی مدت دارند، تالار و سالن استاندارد میسازند ولی چون در ایران چنین چیزی نداریم، نمیتوان امیدوار بود در دراز مدت اتفاق خوبی برای کنسرت نمایشها بیفتد.
_ میتوانید مثالی را شرح دهید؟
مثلا پرواز همای سه شب در کاخ نیاوران کنسرت نمایشی را برگزار کرده است که بعید میدانم این چند شب کفاف هزینههای برگزاری آنها را بدهد. درحقیقت باید حداقل یک ماه کنسرت برگزار میکردند و در سراسر ایران روی صحنه میرفتند تا هزینههای آنها تامین شود، ولی خب در شهرهای دیگر فضاهای مشابهی برای برگزاری چنین اجراهایی نداریم. در نتیجه چنین اجراهایی مقطعی برگزار میشوند که البته به علت نبود سرمایهگذاری کافی همین اجراها هم از کیفیت کافی برخوردار نیستند.
_ میتوان این جریان را یک روند طبیعی در مسیر رشد در نظر بگیریم؟
در مجموع اینکه به این سمت میرویم اتفاق خوبی است ولی اینکه روند چگونه مدیریت شود، سرمایهگذار جذب شود، پروژه اقتصادی برگزار شود یک برنامه دراز مدت نیاز دارد. حال چون چنین چیزی اساسا در صنعت فرهنگ ایران وجود ندارد و دولت هیچ برنامهای برای ساخت سالنهای بزرگ و استاندارد ندارد، نمیتوان انتظار داشت دوام بیاورد و اگر هم دوام بیاورد مانا و باکیفیت نخواهد بود.
_ آیا صرفا انگیزه مالی هنرمندان باتوجه به حضور سلبریتیها، برگزارکنندگان را به این مسیر سوق میدهد یا علاقه به تجربه گرایی در این عرصه؟
تقریبا میتوان گفت با هدف مالی این کار را انجام میدهند، بعید میدانم کسی با هدف غیر مالی این کار را انجام دهد. این افراد هم هنرمند هستند و باید پول دربیاورند، پس وارد این پروژهها میشوند. چون هدف مالی است همه چیز باید حساب شده باشد. مگر اینکه گروههای سرمایهگذار به قصد ایجاد ارزشهای فرهنگی و اجتماعی چنین کاری کنند که در بین پروههای خصوصی و یا دولتی چنین عزمی را نمیبینم.
اگر هم هدف مالی نداشته باشند، در پروژههایی برای اهداف کلی دولتها با عناوین خاصی مثل جشنواره تئاتر دفاع مقدس است.
_ جایگاه هنر در این پروژهها کجاست؟
میشود امیدوار بود که در این پروژهها کار هنری هم صورت بگیرد ولی وقتی که بازار سرمایه دنبال منافع مالی است، نمیتوان انتظار داشت که هنر خیلی دیده شود. در کشور ما دولت اصلا در چنین پروژههایی سرمایهگذاری نمیکند، در صورتی که اپرا در اروپا همیشه حمایت مالی دولت را داشته است.
اگر چنین رویکردی در دولت وجود داشت، حداقل زیرساختها را آماده میکرد؛ زیرساختهایی مانند سالن مناسب. درصورتی که تنها سالن مناسب ما برای چنین اجراهایی تالار وحدت است که تالار وحدت نیز با ظرفیت ۶۰۰ نفری در شهری ۱۸ میلیون نفری ظرفیت بسیار پایینی دارد.
_ بارها پیش آمده که بازیگران در این اجراها خواندهاند که نحوه خواندن آنها محل بحث بوده است. به هر حال که کمتر بازیگری، خوانندگی هم بلد است. نظر شما در این باره چیست؟
در اپرا خواننده بازیگر است؛ یعنی در مدارس حرفهای به عنوان خواننده برای بازیگری هم تربیت میشوند.
آنچه که در ایران میبینیم بازیگرانی هستند که خوانندگی هم میکنند. حال بهتر است وقتی که بازیگر توانایی خوانندگی ندارد از پلیبک استفاده شود؛ یعنی خوانندگانی کارها را بخوانند و در اجرا به صورت پلی بک روی اجرای بازیگران استفاده شود. بازیگر هم وظیفه دیالوگ گفتن و حرکات را برعهده داشته باشد. اگر بخواهیم اجرا کیفیت خوبی داشته باشد، خوانندگان باید دوره بازیگری بگذرانند.
انتهای پیام
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر،تکرار نظر دیگران،توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی ، افترا و توهین به مسٔولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.