به گزارش خبرنگار بخش تجسمی انعکاس روز و به نقل از ایسنا، در تعریفِ «هنر» همواره گفته شده که بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم، تصویری نامتناهی از قدرتِ سیاسی متناهی نشان میدهد. درواقع این نوع روایت با نقد قدرت سر و کار دارد و چیزی فراتر از قدرتهای حاکم است.
بهرغم نقشِ پررنگ «هنر» در یک جریانِ اعتراضی، گالریها شاید با توجه به نظام هنر موجود، در این راستا نقش کمتری بازی میکنند. این مکانهای فرهنگی و هنری اما از همان ابتدا طی یک تصمیم گروهی و نمایشی «اعتصاب» کردند. اعتصابی که صرفا به نمایش ندادن حضوری آثار محدود میشد. اغلب گالریهای نامآشنا نمایش آنلاین آثار هنری را ادامه دادند و حتی برخی از آنان قصد برگزاری نمایشگاه حضوری داشتند که با واکنش مواجه شدند.
حالا که تقریبا ۴ ماه از این وضعیت سپری میشود و یک دودستگی میان هنرمندان دربارهی باز شدن یا نشدن این مکانهای فرهنگی و هنری شکل گرفته، وقت آن رسیده تا بپرسیم: گالریها باید باز شوند؟
خانه هنرمندان ایران در همین راستا روز چهارشنبه – ۲۳ آذرماه نشستی را با موضوعِ «مداخلهی هنرمند هنرهای تجسمی در صورتبندی امروز و فردا» برگزار کرد. در این نشست ایمان افسریان (نقاش و منتقد هنری) و زروان روحبخشان (مدرس و منتقد هنری) اتفاقات اخیر حوزه هنرهای تجسمی را به بحث گذاشتند.
دو دستگی میانِ هنرمندان حوزه هنرهای تجسمی
ایمان افسریان در ابتدای این نشست با اشاره به واقعهی کشته شدن «مهسا امینی»، تأثیر این اتفاق را تشریح میکند: «اقشار مختلف جامعه از جمله فرهنگیان و هنرمندان فعالیت عادی خودشان را متوقف کردند. خیلی از این کسب و کارها در همان روزهای اول به حالت عادی بازگشت. برای مثال تمام کارگاههای ساختمانی که بزرگترین اقتصاد ایران پس از صنعت نفت محسوب میشود، به کار کردن ادامه داد. حتی در حوزهی فرهنگ هم بسیاری از انتشارات و کتابفروشیها پس از چند روز مجددا باز شدند؛ اما در حوزهی هنرهای تجسمی این اُفت ادامه پیدا کرد و اهالی این حوزه انتظار داشتند که گالریها بسته بمانند.»
او اضافه میکند: «الان شرایطی است که بخشی از اهالی هنرهای تجسمی ترجیح میدهند که این قفل باز شود و گالریها دوباره شروع به کار کنند. اما فضا به قدری تیر در تیغ است که کسی جرأت نمیکند قدم اول را بگذارد و شروع به کار کند، چون نگران هجوم معتترضان خشمگین هستند.»
این منتقد هنری در ادامه با یک جمله مشکل را توضیح میدهد: «بخشی از جامعه تجسمی ما نسبت به نظام قدرت، چه در شکل کلان قدرتی چه در شکل میدان هنرهای تجسمی، بیاعتماد، خشمگین و ناراضی هستند. اعتراضهای بسیاری به گالریها وارد شد و این تصور شکل گرفت که اگر قرار است تغییری رخ دهد، گالریها هم باید تغییر اساسی و ساختاری کنند.»
او در ادامه دربارهی وضعیت هنرهای تجسمی و نسبت آن با قدرت در چند دهه گذشته میگوید: «۱۰ سال اول انقلاب فضای هنرهای تجسمی کاملا بسته بود. بعد از انقلاب یک گالری باز شد و گالریهای بعدی اضافه شدند. فضای هنرهای تجسمی پیش از انقلاب فضای زنده و بزرگی بود. در آن دوران حامی اصلیف دولت بود و همه امکانات هم توسط گروهی تسخیر شده بود. نقاشان انقلابی امکانات اقتصادی خوبی داشتند و جامعه تجسمی از این تبعیض به شدت ناراضی بود. فکر میکنم از جهتی آن دوران به وضعیت امروز شباهت دارد.»
افسریان اضافه میکند: «از دهه ۶۰ تا ۸۰ هم حامی اصلی دولت بود. البته یک روشنفکری هم وجود داشت و کار انجمن نقاشان ایران هم این بود که از آزادیهای هنری دفاع کند. از دهه ۸۰ تا ۱۴۰۰، میدان هنرهای تجسمی تقریبا از دولت مستقل شد و حامیهای جدیدی شکل گرفتند که باعث شد تا قدرت جابهجا شود. امکانات موزه هنرهای معاصر هنوز در اختیار خودیها بود اما حامیانی پیدا شدند که هنرهای تجسمی به آنها وابسته شد. در دورهای اما با بودجهی دولتی از هنرمندان حمایت شد و انجمن نقاشان خیلی زود تبدیل به جایی شد که انتظارات اقتصادی و حمایت مالی نسبت به آن شکل گرفت.»
این هنرمند با اشاره به زیاد شدن تعداد فارغالتحصیلهای رشتهی هنر میگوید: «در این فضا بود که ناگهان فلان پدیدهی افشاگر شکل گرفت و نسبت جمعیت هم زیاد شد. پول در فضای هنرهای تجسمی آمد و همه عددهای عجیب و غریبی میشنیدند.»
او در ادامه با برشماردن برخی دلایل نارضایتی هنرمندان بیان میکند: «از زمان شکست اصلاحات تا امروز طبقهی متوسط مدام سرخورده شده است. این خشم و اعتراض نیز به جایی متمرکز میشود که بتواند احساس ملموس بودن داشته باشد. این خشم در میدان هنرهای تجسمی هم میتواند تخلیه شود. موضوع دیگر هم تلقی استقبال حاکمیت از این موضوع بوده است که بدنهی حوزه فرهنگی، سرانِ این حوزه را بیآبرو کنند.»
افسریان در آخر نتیجه میگیرد: «نمیتوان انکار کرد که بخش بزرگی از اعضای هنرهای تجسمی ناراضی هستند و احساس میکنند که نادیده گرفته شدهاند و همهی سرمایههای موجود در اختیار عدهی محدودی است و آنها ثروت را براساس رابطه سالاری بین خودشان انحصارا تقسیم میکنند.»
هنرمندی که در زندان بوده و دنبال گالریِ باز است!
زروان روحبخشان نیز در ادامهی این نشست دربارهی بسته بودن گالریها داستانی تعریف میکند: «هنرمندی را که قرار بوده اول مهر ماه در یک گالری نمایشگاه داشته باشد، هفته اول مهر دستگیر کردند و ۲۹ روز در زندان بود. وقتی آزاد شد، پرسید چرا گالریها تعطیل هستند؟ میخواهم بروم با آدمها حرف بزنم. گالری پاتوق من بوده.»
او اضافه میکند: «یک سیستم تمامیتخواه همواره میخواهد هر شکلی از نهاد فرهنگی تعطیل شود. مسأله این است که سیستم اقتدارگرا همیشه میخواهد مطالبات من و شما را کاهش دهد که در این موضوع موفق بودهاند.»
زروان با اشاره به این نکته که در عالم هنر همه به هم تنه میزنند، میگوید: «وقتی از هنر حرف میزنیم، آیا فقط با هنری سر و کار داریم که در گالری است؟ من شخصا موافق باز شدنِ همهی گالریها نیستم اما اگر هم گالریای باز شد، نمیروم جلوی در آن رنگ قرمز بریزم. من مفهوم رنگِ قرمز را بر روی پلههای دانشکده هنرهای زیبا متوجه میشوم».
این جلسه در ادامه با پرسش و پاسخهایی از سوی هنرمندان و دانشجویان ادامه یافت و پیشنهادهای مختلفی دربارهی باز شدن یا نشدن گالریها ارایه شد.
انتهای پیام
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر،تکرار نظر دیگران،توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی ، افترا و توهین به مسٔولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.