این دانشآموخته رشتههای زبان و ادبیات فارسی و پژوهش هنر که تا به حال آثاری در گستره پژوهش ادبی و چند مجموعه شعر از او منتشر شده است، در یادداشتی که در اختیار انعکاس روز و به نقل از ایسنا قرار گرفته، نوشته است:
«چند شب پیش، موضوع برنامۀ دوشنبۀ شبهای هنر، «محمدعلی سپانلو» بود و انصافا برنامۀ خوبی هم شد. در همین رابطه، یکی از روزنامههای صبح به شبکۀ چهار سیما تاخته است که چرا عضو کانون نویسندگان را که به همین دلیل، یکی از خائنان به وطن است، محور برنامه قرار داده؟ عمدۀ دلایل نویسنده مطلب منتشرشده، برای اثبات خیانت سپانلو به کشورش و به تبعش خیانت تلویزیون در معرفی او، اینهاست:
۱. سپانلو از شرکتکنندگان کنفرانس برلین بوده
۲. او عضو کانون نویسندگان بوده
۳. او با ساواک همکاری میکرده
حال اگر بخواهیم این دلایل را کمی با هم بررسی کنیم، دست کم این موارد را میتوانیم برشمریم:
۱. بله، سپانلو به همراه محمود دولتآبادی و منیرو روانیپور از مدعوان کنفرانس برلین بودهاند و قرار بوده که در آنجا شعر و داستانخوانی داشته باشند که با توجه به اعتراض مخالفان جمهوری اسلامی در آلمان، برنامۀ ادبیشان لغو میشود. آنها به کشور برمیگردند و بعد از تشکیل دادگاه، قاضی حکم به تبرئۀ ایشان میدهد. آیا قاضی اشتباه کرده است؟ دستگاه قضایی ایران صلاحیت تصمیمگیری ندارد؟ مرحوم شکر خورده، ما میخواهیم سیاه بپوشیم؟ مشکل دقیقا چیست؟
۲. بله، سپانلو عضو کانون نویسندگان بوده، همان کانونی که جلال آل احمد که قاعدتا معرف حضور است، با هدف صفآرایی در برابر اقدامات ضدفرهنگی حکومت پهلوی بانیاش بوده و ریاستش را سیمین دانشور، همسر جلال بر عهده داشته و از اعضایش نادر ابراهیمی عزیز و شمس آل احمد گرامی و رضا سیدحسینی بزرگوار و البته چند نفر دیگر بودهاند که من هم خیلی از قیافههایشان خوشم نمیآید و فکر میکنم آنها هم نباید خیلی از قیافۀ من خوششان بیاید؛ و البته همان کانون نویسندگانی که بیستنفرشان از جمله سیمین و سپانلو بعد از پیروزی انقلاب به دیدن امام (ره) رفتند و همین هم شد موجب اختلافشان با اعضای دیگر و درگیریهایی و جداییهایی و… با این اوصاف، الان عضویت در کانون یعنی خیانت به کشور؟
۳. سپانلو ساواکی بوده؟! منظور همان سپانلویی است که اولین شعر فلسطین را در سال ۴۷ سروده و در دورۀ پهلوی به زندان افتاده؟ آنوقت به چه استنادی؟ پاسخ نویسنده روزنامه این است: «ه. ن. از همکاری سپانلو با ساواک پرده برداشته» و گفته، شخصی بهنام چالود مظفر در روزنامهها و در مخالفت با مطالب کتاب او دربارۀ جنگ ایران و روسیه، مقالاتی نوشته که خودش گمان میکند همان سپانلو بوده و گمان میکند فحوای این مقالات ساواک را نسبت به او تحریک کرده است. یعنی این الان شد پرده برداشتن از همکاری سپانلو با ساواک؟! واقعا؟!
اصلاً فرض میکنیم که این اسمش پردهبرداری است، آنوقت این ه. ن. کیست که از همکاری سپانلو با ساواک پرده برداشته؟ تاریخپژوهی که سال ۶۳ ایران را ترک کرد و بعدها به خود فحش داد که چرا با حرکت مردم در انقلاب همراه شده و حتی دانشش را در اختیارشان گذاشته و گفته: «… زدم و به قول صادق هدایت اکنون آن … را قاشققاشق میخورم و پشیمانم از خیانت به ایران… بدا که شور چنان ورم داشت که اندوختهها و دانستهها را به زبالهدانی ریختم و در همرنگی با جهل جماعت به خیابانها سرازیر شدم…» بعد چنین آدمی پرده از همکاری چه کسی با ساواک برداشته؟ از سپانلویی که به رغم اختلاف نگاه و سلیقهاش با نظام، تا آخرین روز عمرش در کشورش ماند و برای مردمش و وطنش قلم زد و کتاب نوشت و از وزارت ارشاد جمهوری اسلامی مجوز گرفت و کتابهایش ممیزی شد و پذیرفت و تن داد و با رسانههای جمهوری اسلامی گفتوگو کرد و از آرمانهایش که فلسطین و شکست اسراییل و اقتدار ایران هم جزئش بود، دفاع کرد؟ واقعا دوستان ما اینها را جدی مینویسند؟ یعنی با ما شوخی ندارند؟»
به گزارش انعکاس روز و به نقل از ایسنا، محمدعلی سپانلو، معروف به «شاعر تهران»، متولد ۲۹ آبانماه سال ۱۳۱۹ در تهران بود. «رگبارها»، «پیادهروها»، «سندباد غایب»، «هجوم»، «نبض وطنم را میگیرم»، «خانمزمان»، «تبعید در وطن»، «ساعت امید»، «خیابانها، بیابانها»، «فیروزه در غبار»، «پاییز در بزرگراه»، «ژالیزیانا»، «کاشف از یادرفتهها» و «قایقسواری در تهران» از مجموعه شعرهای این شاعرند.
همچنین ترجمه «آنها به اسبها شلیک میکنند» نوشته هوراس مککوی، «مقلدها» نوشته گراهام گرین، «شهربندان»، «عادلها» نوشته آلبر کامو، «کودکی یک رییس» نوشته ژان پل سارتر، «دهلیز و پلکان» شعرهای یانیس ریتسوس و «گیوم آپولینر در آیینه آثارش» – شعرها و زندگینامه گیوم آپولینر – از دیگر آثار منتشرشده او هستند.
سپانلو که در سالهای دور تجربه حضور در فیلمهای «آرامش در حضور دیگران» (ناصر تقوایی / ۱۳۵۱)، «ستارخان» (علی حاتمی / ۱۳۵۱) و «شناسایی» (محمدرضا اعلامی / ۱۳۶۶) را داشت در سال ۱۳۸۰ هم در فیلم «رخساره» امیر قویدل به ایفای نقش پرداخت.
او شاعری است که در سال ۱۳۴۷ و یک ماه بعد از اولین حمله اسراییل به فلسطین، شعری در حمایت از فلسطینیها نوشت که اولین شعر فارسی درباره فلسطین شد. او در دهه ۵۰ نیز شعر دیگری در این زمینه منتشر کرد. سال ۶۶ هم شعری برای جنگ تحمیلی سرود که میتوان گفت، مشهورترین شعر اوست با مطلع: «نام تمام مردگان یحیاست».
این شاعر، پژوهشگر و مترجم پیشکسوت، شامگاه ۲۱ اردیبهشتماه ۱۳۹۴ پس از تحمل یک دوره چندساله بیماری، در بیمارستان درگذشت و پیکرش از مقابل خانه هنرمندان تشییع و در قطعه نامآوران بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
انتهای پیام
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر،تکرار نظر دیگران،توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی ، افترا و توهین به مسٔولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.