کمتر چهرهای را میدیدیم که از خلق خوش این معلم، از همراهیاش با دانشجویان و عشقی که به آنان بخشیده بود، سخنی نگوید یا یادداشتی ننویسد.
شاید بازی تقدیر بود که درگذشت این معلم عاشق، به فاصله اندکی از خودکشی سید محمد موسویزاده ( پسربچه یازده ساله بوشهری که به دلیل نداشتن تبلت خود را به دار آویخت) رخ داده باشد. بله به احتمال قوی این همزمانی فقط یک تصادف است ولی شاید خیلی هم غیرعادی نباشد که دستکم در ذهن برخی از ما مقایسهای صورت بگیرد و پیش خودمان فکر کنیم گاهی یک معلم میتواند مسیر زندگی شاگردی را تغییر بدهد، گاهی فقط یک جمله معلم، میتواند نقطه عطفی رقم بزند بخصوص اگر آن دانشآموز، کودکی ۱۱ ساله باشد.
بگذریم، در این نوشتار قصد نداریم کسی را زیر سوال ببریم. این بازگویی فقط برآمده از یک حسرت است و بهتر میدانیم به جای هر گونه غر زدن یا پیشداوری، کمی از ویژگی معلمیِ اکبر عالمی بگوییم تا این مطلب که به انگیزه چهلمین روز درگذشت او منتشر میشود، تجلیلی باشد از مقام معلمی این مرد.
نام اکبر عالمی با دانشکده سینما تئاتر گره خورده است. او در چشم و دل چند نسل از دانشجویان این دانشکده، استادی نازنین و به یاد ماندنی است. ما هم برای سخن گفتن از ویژگی معلمی او سراغ استاد دیگری در این دانشکده رفتیم که او نیز محبوب دانشجویان خویش است؛ شهرام زرگر، استادی که معلمی را به بازیگری ترجیح داده است. او در گفتگوی خود با انعکاس روز و به نقل از ایسنا هم از اکبر عالمی میگوید و هم از عشقی که لازمه کار معلمی است.
او در آغاز میگوید: هنوز زبانم نمیگردد که بگویم زندهیاد اکبر عالمی، بس که هنوز زنده است. این مرد سرشار از عشق و زندگی بود؛ پر از امید و خیلی زود بود که مرگ سراغ او برود چراکه کارهای نکردهی بسیار داشت.
همیشه حرف حساب میزد
زرگر به سالها قبل بر میگردد؛ به دوران طلایی برنامه تلویزیونی «هنر هفتم» و ادامه میدهد: نسل من با برنامه «هنر هفتم» اکبر عالمی با سینما آشنا شد و همین برنامه تاثیر بسزایی در علاقهمندی ما به این هنر داشت و بسیاری از ما تحت تاثیر همین جذبه، رشته سینما را انتخاب کردیم.
این مترجم تئاتر که نمایشنامههای متعددی را به فارسی برگردانده است، صحبت خود را با بیان ویژگیهای اکبر عالمی ادامه میدهد: خوش بیان بود و هر کجا که میرفت، ویژگی معلمیاش را با خود داشت معرکه میگرفت و جمع را همراه خود میکرد و البته حرف حساب میزد.
این استاد دانشگاه که پیش از این اجرای برنامه «سپید» را در تلویزیون بر عهده داشته است، یادآوری میکند: در این برنامه دو بار مهمان ما شد. اگر در طول برنامه واژهای را به اشتباه به کار میبردم، یعنی از واژهای انگلیسی یا عربی استفاده میکردم، نه جلوی دوریبن، ولی پشت صحنه حتما تذکر میداد و معادل فارسیاش را یادآوری میکرد.
بره کشان فیلم «سیصد» و عصبانیت اکبر عالمی
زرگر اضافه میکند: به خاطر دارم ۲۰ سال پیش یک تنه مقابل چند مجری توانمند تلویزیون مانند خانم سونیا پوریامین، اقبال واحدی، شاید آقای کاردان و … سخن میگفت و آموزش میداد چه بخشی از تلقی ما در باب مجریگری، غلط است یا اینکه مصاحبهگر چقدر میتواند به یک مقام دولتی در جایگاه مصاحبهشونده نزدیک شود. او هرگز کلام مهمان برنامه را قطع نمیکرد.
او از میهندوستی عالمی نیز میگوید: فراموش نمیکنم در بحبوحه برهکشان موفقیت فیلم «سیصد»، مهمانی را به برنامهاش آورد و درباره جعل تاریخ در سینمای هالیوود صحبتهای مفصلی انجام شد و خوب به یاد دارم، جایی در برابر غفلت و سکوت ما در برابر این دروغ، از فرط غیرت صدایش لرزید.
از هر زیبایی به وجد میآمد
زرگر ادامه میدهد: بارها اشک او را دیدهام. از دیدن هر زیبایی، به وجد میآمد. از خواندن یک شعر زیبا، یا شنیدن یک قطعه موسیقی دلنشین، غرق شادی میشد.
این استاد دانشگاه، معلمی را به پدری یا مادری، مانند میکند و میگوید: معلمی، امر و نهی دارد، جاذبه و دافعه دارد و معمولا بخش سلبی آن بیشتر در ذهن میماند. یعنی تنبیهها را بیشتر به یاد داریم تا آموزهها را.
درس دادن برای او مثل نماز بود
او سپس از اکبر عالمی در مقام معلمی یاد میکند: گرچه مجری توانایی بود ولی شغلش معلمی بود. درس دادن برای امثال او همچون فریضه نماز، مقدس بود؛ آدابی داشت و ترتیبی، آراستگی داشت و در بر کردن لباس پاکیزه و انتخاب یک مکان درست.
بهترین سرمایه اکبر عالمی، دانشاش بود که با بخشندگی آن را ارایه میداد. اگر جایی چیزی را نمیدانست، واژه «نمیدانم» را به راحتی به کار میبرد. به همین دلیل به داشتههایش اعتماد میکردید. کسی را مثل او را نمیشناسم؛ خوش سیما، خوشبیان و پر از دانش.
زرگر در ادامه از خصوصیاتی میگوید که همواره وجه بارز یک معلم است: یک معلم فقط در کلاس درس معلم نیست. او همواره ویژگی معلمی را با خود دارد. بارها در مکانهایی مانند بانک یا فروشگاه و … افرادی را دیدهام که لحنشان لحن معلمی است. لحن معلم را خوب میشناسم؛ لحنی مطمئن همراه با استغناء و یک غرور خوب که گویی به دور از هر نیازی است.
در معلمی فرصتهای زیادی برای دیدن جهان هست
این استاد دانشگاه معتقد است که در معلمی فرصتهای بسیاری برای دیدن جهان هست، هر چند از نگاهی دیگر، مثل پدری و مادری است که باید خود را وقف کرد.
او از نخستین روزهای معلمی خود هم سخن میگوید: بعد از کارشناسی ارشد، استادم آقای کوپال به من اعتماد کرد و دو واحد آموزشی برای تدریس به من سپرد. زمانی که خود را برای تدریس آماده میکردم، تمام آنچه را در مدت تحصیلم نخوانده بودم، به خاطر درس دادن، خواندم مثل کتاب «فن شعر ارسطو».
اما چه شد که بازیگری را رها کردید و معلمی را ترجیح دادید، شهرام زرگر به این پرسش چنین پاسخی میدهد: دیدم نمیتوانم در کلاس از مقولات جدی بگویم ولی این نگرش در انتخابهای سینماییام نباشد. بنابراین ترجیح دادم بر یکی از این دو حوزه متمرکز شوم، در یکی بمانم اما راستگو باشم. کارهای سینمایی که پیشنهاد میشد، با روحی که در محیط آکادمیک جریان داشت، مغایر بود. بنابراین معلمی را انتخاب کردم.
انتهای پیام
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر،تکرار نظر دیگران،توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی ، افترا و توهین به مسٔولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.