به گزارش انعکاس روز و به نقل از ایسنا، «زورخانه حرمت دارد»؛ این گزاره را سالیان است که میشنویم. دهانبهدهان میچرخد و از دهان نمیافتد. علّت حرمت داشتنِ زورخانه برای تکریم جایگاه ورزش و ارج دادن به قواعدِ اخلاقمدارانه است با جزئیاتی که ریزبهریز شیوهنامهای از سنّتی قدیمی و عمیق را یادآوری میکند. «پرهیز از غیبت کردن و سبکسری در گود»، «نپوشیدنِ کفش و لباسی غیر از تُنکۀ زورخانه»، «ننشستن بهجای مرشد»، »پرهیز از کِنِفت کردنِ رقبای شکستخورده»، «رعایت نوبت»، »ممانعت از تضییعِ حقوقِ افراد علیالخصوص ضُعفا»، «تشویق به خوشرویی و صبر در مقابلِ افراد»، «لزوم تکریم غُربا و مسافران در زورخانه» و… از جمله موارد این مرامنامۀ اخلاقیست.
«شبزندهداری»، بدعتی در زورخانه
تا پیش از دورۀ قاجار رسمِ زورخانه بر آغاز کردنِ ورزش از صبحِ خیلی زود بود و اصرار به سحرخیزی، ریشه در اسطورههای هخامنشی داشت. اما از آنجاییکه لزوم زندگیِ شهری ایجاب میکرد افراد صبحها به محل کسبشان بروند، افرادی مانند «پهلوان اکبر خراسانی» بدعتی در این ورزشِ باستانی ایجاد کرده و زمانِ برگزاری را علاوهبر صبحها، به شبها نیز موکول کردند. «زمینبوسی»، «ورود به گود»، »برداشتنِ تختهشنو»، «جرگهزدن و کندهزدن»، «شنا رفتن»، «نرمش پشتِ تخته»، «میلگیری»، «پا زدن»، «نیایش کردن»، «کباده کشیدن»، «چرخیدن»، «سنگ گرفتن» و در پایان «کشتی گرفتن» مراحلِ ورزش کردن در زورخانه است.
آی جوان! سرافرازی مکن چندین که ناگاه…!
اذنِ دخول به زورخانه با «خم کردنِ سر» بهنشانۀ ادب و احترام همراه است. از همین رو، در ورودیِ بسیاری از زورخانهها کوتاهتر از حدِ معمول ساخته میشد تا جوانان حینِ ورود، سرشان را خم کنند و فروتنی را از یاد نبرند. همینطور اگر چند نفر قصد ورود به داخلِ زورخانه را میداشتند، بایستی جلوی درب ادب و تعارف را رعایت کرده و اجازه دهند تا ابتدا افراد سالمندتر وارد شوند. این بخش از آداب زورخانه بهقدری اهمیت داشت، که تقریباً هیچ جوانمردی آن را از قلم نمیانداخت.
مرشد موظف است نسبت به ورود هر فرد به داخلِ زورخانه واکنش نشان دهد و تشریفاتی برقرار کند. اگر فرد تازهوارد یا غیرورزشکار باشد، تنها «خوشآمد» میگوید. اگر فرد باسابقه باشد، بعد از خوشآمدگویی از حضّار میخواهد تا برای او «صلوات» بفرستند. در حالتی که فرد پیشکسوت باشد، بعد از گفتنِ «صفای قدمت» و فرستادنِ صلوات، دستی به طبل میزند و یک رگبار ضرب میگیرد. اما اگر شخضی که وارد میشود، «پهلوان» باشد، مرشد پس از تمام مراحلِ تشریفات قبل، زنگ را هم به صدا در میآورد. در حالتی که مهمانِ عزیزی برای زورخانه بیاید، مرشد برای خوشآمدگویی چند بیت شعر میخواند. برای نمونه:
«ای بلبل به فضای گلستان خوشآمدی / ای شه به خانقاهِ فقیران خوشآمدی
من خاکِ پای مرد ببوسم به جان و دل / ای مایۀ صفای دلیران خوشآمدی»
نکتۀ حائز اهمیت در این میان این است که ثروت و موقعیت اجتماعیِ خارجی افراد در گودِ زورخانه بیاعتبار میشود و تمام احترامی که به افراد گذاشته میشود بهسببِ کسوت ورزشیِ ایشان است. همچنین زنجیرۀ چرخش میانِ گود از تازهکاران شروع میشود و با سادات پایان میپذیرد.
تحبیبِ پهلوان با شعارِ «تهمتن دوران، دلاورِ ایران»
در فرهنگ زورخانهای، در موقعیتهای مختلف، جملات، عبارات و ادبیات خاصی بهکار برده میشود که گزیدهای از آنها به دایرۀ اصطلاحات روزمره نیز وارد شد. بعضی از این عبارات برای تحبیب و تشویقِ ورزشکاران پس از انجام حرکات نمایشی و هنرمندانه استفاده میشد؛ برای مثال، مرشد در واکنش به جوانی که تیز و چابک تحرّک میکرد، میگفت: «سهراب یل، علی نگهدارت» یا «یلِ شیردل، اژدهای دمان». یا اگر حرکات نمایشی از سوی پیشکسوتان یا سابقهدارانِ عرصه صورت میگرفت، میگفتند: «رستم پیلتن، گوی زابلی» و «علی اژدر در، شیرِ بیابانِ نجف، منکرت لعنت!» یا «سام نریمان، سالارِ گردان» و برای پهلوانان از «تهمتن دوران، دلاورِ ایران» استفاده میکردند.
سنگشماری و ذکرگویی
یکی از انواعِ ادبیات زورخانهای، آهنگ موزونِ «سنگشماری» است. مرشد هنگام سنگ گرفتنِ ورزشکار، اشعارِ موزونی را متناسب با حرکات او شروع به خواندن میکند:
«کشتی بگیر تا بشوی پردل و دلیر / سنگ بگیر تا نشوی خوار و ذلیل»
مرشد برای برانگیختنِ شور و هیجان سنگگیر برای او میخواند:
«دمبهدم، قدمبهقدم، بر یکهسوارِ عرب و عجم، زبده اولاد نبی، یعنی به نام احمد، محمود، ابوالقاسم محمد، و به عشق ارادت و اجابت، بیحد و عدد صلوات»
سپس شروع به سنگشماری میکند:
«بزرگ است خدای ابراهیم،
دو نیست خدا،
سببسازِ کل سبب،
چارهساز بیچارگان،
پنجتن آل عبا،
شش طاقِ عرش خدا،
موسی کاظم،
غریبِ ارض توس،
نوح طوفانِ کربلا،
دهندۀ بیمنّت الله،
علی و یازده فرزندش همه بر حق،
جمال حجّت خدا را صلوات،
… در ادامه …
چهارده معصوم پاک،
نیمۀ کلامالله،
گلدستههای طلا،
یکصدوبیست کمربستۀ مولا،
خدای هجده نور عالم و آدم،
ختم بر شاهنعمتاللهولی.
در اینجا ضرب نواخته میشود.
بر بیصفتان روزگار لعنت،
خدا یک است و دو نیست،
لعنتِ حق بر ابلیس!
بر سیهدل لعنت،
… ادامه تا عدد ۴۰ …
یکچهل گرفتی ماشاءالله
دوچهل، محمد مصطفی
سهچهل، علی است شیر خدا
چهارچهل،
پنجچهل، پنج تن آل عبا،
ششچهل، شهید دشتِ بلا،
هفتچهل، فرزند دلبند مولا،
هشتچهل، کشتۀ زهرِ جفا،
نُهچهل بر منصور دوانیقی لعنت!
پنجاههزاربار، جمالِ شستبندِ دیو، علی را صلوات!»
نکتۀ حائز اهمیت این است که مجموعِ شمارش سنگ گرفتن نباید از عدد ۱۱۷ بیشتر شود. هرکجا عدد به ۱۱۷ رسید در همانجا شمارش تمام شده و ادامۀ سنگ گرفتن مجدداً از یک شروع میشود.
رخصت!
برخی از عبارات و اصطلاحاتی که ما امروز در روزمره بیان میکنیم از میانِ اصطلاحات ترویجیِ ادبیات زورخانهای بهدست آمدهاند؛ «آسوپاس» بهمعنای فرد ولگرد و بیخانمان، «آروغ جنباندن» بهمعنای بلندادعایی کردن و استفاده از حرف «آی» برای مورد خطاب دادن کسی و «رخصت دادن» بهجای اجازه دادن از نمونههای پرکاربردیست که روزانه بر زبان جاری میکنیم. عبارت «اختیار دارید» که در تعارفات برای احترام گذاشتن گفته میشود نیز پیشتر اغلب در زورخانه بهکار میرفت. «استخوان ترکاندن» هم برای نوجوانی به کار میرفت که ناگهانی رشد کند و قویهیکل شود و «بفرما زدن» نیز برای تعارفات درونزورخانهای بهکار میرفت. فرهنگ زورخانه همواره با اخلاقمداری درهمتنیده است؛ از این رو، وقتی جوانی از سرِ نخوت و تکبّر عملِ نسنجیدهای مرتکب میشد، مرشد با خواندنِ برخی اشعار، سعی در موعظۀ او داشت:
«جان بر تنِ مرد بیادب زندان است / هرکس که ادب ندارد او حیوان است
از بیادبی کسی به جایی نرسید / حقّا که ادب وظیفۀ مردان است»
در صورتیکه ورزشکاری خارج از زورخانه به کسی آزاری میرساند یا فعلی خلاف عرف یا شرع انجام میداد، مرشد برای او میخواند:
«شمشیرِ بُرنده تحفۀ مردان است / نامرد به زیرِ تیغ روگردان است
هرکس به سرِ میل دلیری دارد / این قاپی و این حریف و این میدان است»
یا
«قصرِ نمرود که از ظلم بنا شد به جهان / حال بنگر که نبینی اثر از آثارش»
زورِ زنان برای ورود به زورخانه
بانوان، در گذشته و بهدلیل باورهای قدیمی، از حضور در زورخانهها منع میشدند. امروز هم زنان حقِ ورود به زورخانه و ورزش کردن را ندارند. بانوانِ علاقهمند و کوشا بارها بخت خودشان را آزمودهاند و از طرق مختلف سعی کردهاند راهِ ورود خود را به این ورزش باز کنند، اما هربار پشت درِ بستۀ زورخانه ماندهاند. حتی در خردادماه ۱۳۹۹ انتشارِ تصاویری از ورزش کردن چند خانم در زورخانهای در شهر قدس استان تهران، به برکناری مرشد و زورخانهدار منجر شد!
در همان روزهای یکی از بانوانِ فعال در حوزۀ ورزشهای زورخانهای (رایحه مظفریان)، در اینباره به خبرنگار گروه ورزشی انعکاس روز و به نقل از ایسنا گفته بود:
«شرایط بانوان علاقهمند در استانهای مختلف متفاوت است؛ مثلاً در پایتخت، هیئت تهران شدیداً با حضور زنان در زورخانه، بهدلایل غیرمنطقی مخالفت میکند و اجازۀ تمرین نیز به ما نمیدهند، اما در برخی شهرهای دیگر ورزشکاران خانم که اکثراً پدر، برادر، عمو یا پدربزرگشان از ورزشکاران و پیشکسوتان این رشته هستند، با حمایت هیئتهای استانی و پیشکسوتانِ زورخانه سانسِ تمرینی دارند و میتوانند در گود و در فضایی زنانه تمریناتشان را دنبال کنند».
او در ادامه نیز گفته بود:
«ورزش زورخانهای، ورزش ملّی و مذهبی ماست و بانوان بهعنوان نیمی از جامعه ایران این حق را دارند با حفظ موازین، که در بطن این رشته نهفته است، در زورخانه ورزش کنیم. تمامیِ بانوانِ فعال در این ورزش با آیین و رسوم این رشته آشنایی کامل دارند و قطعاً مورد پذیرش همگی آنهاست».
* در این متن از «تاریخ و فرهنگ زورخانه و گروههای اجتماعیِ زورخانهرو» تألیف غلامرضا انصافپور استفاده شده است
انتهای پیام
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر،تکرار نظر دیگران،توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی ، افترا و توهین به مسٔولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.