محمدتقی فاضلمیبدی-عضو مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم
هرچند تاریخ ولادت پیامبر بزرگ اسلام(ص) به طور دقیق نزد مورخان روشن نیست، اما عموم مورخان بر آناند این میلاد مبارک در ماه ربیعالاول اتفاق افتاده است. راویان و مورخان، از جمله کلینی در کتاب کافی و شیخ صدوق در کتاب اکمالالدین، تاریخ تولد پیغمبر(ص) را روز دوازدهم ماه ربیعالاول دانستهاند و برخی تاریخ تولد این پیامبر گرامی را روز دوم ماه ربیعالاول، بعضی دیگر روز سوم یا روز هشتم و بعضی روز دهم؛ اما بیشتر روز دوازدهم دانستهاند. در میان مورخان و محدثان شیعه، عدهای روز تولد پیغمبر(ص) را روز هفدهم ماه ربیعالاول نوشتهاند. درهرصورت در این ماه در شبهجزیره العرب کودکی پا به عرصه وجود نهاد که باعث تحولی بزرگ، نهتنها در زادگاهش که در پهنه جغرافیا و در تاریخ آیین و اندیشه و تمدن شد و دو کشور پهناور آن دوران، یعنی ایران و روم را تحتالشعاع اندیشه و اعتقاد خود قرار داد. هرچند گرامیداشت این روز بزرگ برمسلمین فرض است و میمون، اما این گرامیداشت فقط به خاطر تولد کودکی در درههای خشک و دور از تمدن حجاز نیست، بلکه آن چیزی که این تولد را در تاریخ سرآمد و برجسته کرد، برانگیختهشدن انسانی بود که برای بشریت پیامی جاویدان داشت و به تعبیر قرآن، «رحمهللعالمین» بود. این رحمت عام، در پرتو دستگاه اخلاقی و اعتقادی بود که خداوند برای بشریت عرضه کرد و انسانها را از پرتگاه سقوط و لبه آتش («شفا حفره من النار» آلعمران: ١٠٢) نجات داد. در این ایام مبارک و هفته وحدت، جای این پرسش وجود دارد که مسلمانان چقدر به آن روح پیام پیامبر، یعنی وحدت و اخلاق نزدیک شده یا از آن فاصله گرفتهاند. این تولد درخشان هنگامی برای مسلمین در این روزگار مبارک است که فرهنگ و تعالیمی که او منادی آن بود، در جامعه جاری و ساری باشد. مسلمانان در کنار هم، همزیستی مسالمتآمیز داشته باشند. جنگها و خونریزیها پایان یافته باشد. دعواها و خصومتها از میان مذاهب رخت بربسته باشد. مفهومی بهعنوان دو قطب شیعه – سنی یا وجود نداشته باشد یا اگر وجود دارد به عنوان دو فکر یا دو عقیده و با دو تفسیر از اسلام که در تاریخ بشر طبیعی مینماید، وجود داشته باشد، اما اینکه دو فرقه مذهبی از یک دین، در حال تخاصم و تشاجر باشند و همواره همدیگر را تکفیر یا فتوای قتل همدیگر را صادر کنند، با روح دینی که پیامبر در ۴٠سالگی منادی آن بود، هیچ سازگاری ندارد. همچنان که دعواهای میان مذاهب مسیحیت مانند پروتستانها و کاتولیکها با روح تعالیم حضرت مسیح هیچ سازگاری نداشت. محمد(ص) پیامآور صلح و رحمت و رهایی بود و شعارش این بود: «والله یدعوا الی دار السلام» (یونس: ٢۵). دریغا که این پیام انسانی و الهی در چرخه روزگار دست کسانی افتاد که از آن یا شریعتی خشک و بیروح ساختند و مسلمانان را از اخلاق و معنویت دور کردند یا این پیام را ابزار توجیه قدرتهایی کردند که مانند امویان و عباسیان در مسند قدرت به نام او نشسته بودند، اما در عمل در تقابل با اخلاق و آیین او قرار گرفتند و برای بقای قدرت به همکیشان خود هم رحم و مروتی نکردند. پیامبر خاتم در دوران پیش از بعثت و از همان اوان کودکی، از آداب و رسوم قوم خود تبری جست و آن نوع روابط انسانی که میان مردم، براساس غنا و فقر یا غلام و برده وجود داشت و منجر به پرستش خدایان میشد، برنمیتافت. ایشان با عقل فطری و سلیم خود نمیتوانست آن هنجارهای جاهلی را برتابد.
ایمان، اخلاق و عدالت این سه واژه رهاییبخش بود که روح آیین او را میساخت. دردمندانه باید گفت در جهان امروز از آیین این پیامبر بزرگ، شمشیری هراسناک ساختهاند و این شمشیر در دست برخی مسلمانان متعصب و جاهلی است که بر سر همکیشان خود فرود میآورند؛ در نتیجه اسلامهراسی را در جهان رواج دادهاند. اسلام فرصت زیستن را برای بشریت فراهم کرده و سایر ادیان و فرق و مذاهب را به رسمیت شناخته است؛ اما در این روزگار عرصه برای زیستن پارهای از مسلمانان هم تنگ شده است. در آن روزگار مردم، خسته از حاکمان خود، از ایران و روم به آیین اسلام شتافتند و پیام محمد(ص) را پذیرا شدند تا از ستمِ شاهان و راهبان و کاهنان و موبدان رهایی یابند، اما در این زمان، مردم برخی از کشورهای اسلامی برای خلاصی از ستم حاکمان مستبد و عالمان متعصب، توشه مهاجرت بر دوش گرفته و روانه و راهی دیار غیرمسلمانی میشوند. ما اگر تولد این کودک را بزرگ میشماریم و آن را گرامی میداریم، به خاطر پیام نجاتبخش او و رستگاری است. پیامبر اسلام به دنیا آمد، بالید و مبعوث شد تا رنج و فقر و فلاکت و ذلت و ستم و بیخردی را از میان مردم بردارد، نه اینکه به نام او رنج و اسارت و ذلت مسلمانان را افزایش دهند. این تولد از این نظر مبارک است که مسلمانان در جهان عزتمند زندگی کنند. عزتنفس انسان برای پیامبر(ص) در درجه بالایی قرار داشت؛ چنانکه فرمود «اطلبوا الحوائج بعزّه الأنفس: حوائج و خواستههای خود را با عزت نفس طلب کنید». در دیار مسلمانان، اگر انسانی یافت شود که زندگی را از راه غیر عزت نفس میجوید، باید پذیرفت که بخشی از تعالیم اسلام مدفون شده است. در پایان این سطور، نگاه دو نفر شاعر نامدار ایران را درباره این کودک که جهان را متحول کرد، میآورم؛ یکی سعدی که عاشقانه محمد(ص) را در قلب خود داشت:
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی / عشق محمد بس است و آل محمد
و دیگری مولوی که بزرگوارانه و عزتمندانه محمد(ص) را میستود:
از درمها نام شاهان برکنند / نام احمد تا ابد برمیزنند
نام احمد نام جمله انبیاست / چون که صد آمد نود هم پیش ماست
منبع: شرق
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر،تکرار نظر دیگران،توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی ، افترا و توهین به مسٔولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.