این مترجم در گفتوگو با انعکاس روز و به نقل از ایسنا درباره کتابهایی که برای ترجمه انتخاب میشوند و به نظر میرسد به سمت کتابهای عامهپسند و پرفروش رفتهاند، گفت: من مترجم حرفهای نیستم؛ مدتها قبل فرق مترجم حرفهای و آماتور را توضیح دادهام که یک حرف تکنیکی است. مترجم حرفهای کسی است که بیش از ۵۰ درصد درآمدش از راه ترجمه باشد. هادی شفائیه، نخستین کسی که عکاسی جدی را در ایران ایجاد کرد و در فرانسه درس خوانده بود، میگفت وقتی در فرانسه میخواستند اتحادیه عکاسان آماتور را تشکیل دهند در تعریف عکاس آماتور گفتند که عکاس آماتور کسی است که کمتر از ۵۰ درصد از درآمدش را از راه عکاسی به دست بیاورد. من مترجم آماتور هستم. چند وقت پیش به یکی از مترجمان جوان میگفتم، چرا منِ آماتور با شمای حرفهای درباره مسائل ترجمه خودمان صحبت کنیم زیرا ما در دو دنیای جداگانه زندگی میکنیم، من به راحتی درباره ترجمههای آیندهام، کارهایی که میخواهم انجام دهم و برنامههایی که دارم و کارهایی که نمیخواهم بکنم، میتوانم صحبت کنم اما شما همهچیز را باید پنهان نگه دارید تا یکدفعه کار خود را عرضه کنید زیرا میخواهید از این راه پول دربیاورید.
منوچهر بدیعی با بیاناینکه آنطور که دیگران به ادبیات عامه نگاه میکنند، نگاه نمیکند، اظهار کرد: ادبیات عامه را زیربنای ادبیات جهان میدانم و دو ردیف قائل نیستم؛ یک ردیف برج بلند ادبیات جدی و اختصاصی و یک طرف فاضلابی به نام ادبیات عامه. از ابتدا با این طرز برخورد مخالف بودم. خودم دنبال این نرفتم که برای عوام چیزی را ترجمه کنم و هرچه ترجمه کردم برای مخاطبانی است که سوادشان کمی بیشتر از دیپلم باشد و بتوانند بخوانند حتی ترجمه داستان پلیسی «ماه الماس» را که تی.اس. الیوت معتقد است نخستین و بهترین داستان پلیسی است.
او با تأکید بر اینکه این تقسیمبندی را نمیپذیرد، گفت: الان را نبینید که کتابهای کودک در اختیار شماها قرار دارد، ما آن زمان مطالعه را از کتابهای عامهپسند شروع میکردیم بعد میخواستیم به عالم دیگری برویم از الکساندر دوما میخواندیم که هنوز هم برای عامه است. اینها زیربنا شدند تا بتوانیم صادق هدایت را بخوانیم. فهیمه رحیمی در اوج شهرت و محبوبیت در میان مردم بود و تیراژهای غیرقابل تصوری داشت؛ معتقدم اگر این گروه نباشند، ادبیات عالی تحقق پیدا نمیکند. اینکه عدهای بیایند بگویند اینها بد است و نباید این کتابها را بخوانید درست نیست؛ خیال میکنید کسانی که در اتوبوسی در لندن و یا مترو پاریس کتاب میخوانند، آثار ژان پل سارتر را میخوانند؟ آثاری که میخوانند در مقابل آثار فهیمه رحیمی صفر است و یک پول سیاه ارزش ندارند. مردم ما هنوز حافظ و سعدی میخوانند، این مملکت هزار سال ادبیات دارد و ادبیات برای مردم است، چرا بگوییم فلان کتاب را نخوانید؟ خیلی خوشحالم که ادبیات عامه رواج پیدا کرده و لااقل مردم کتاب میخوانند، قبلا هیچ چیز نمیخواندند. بگذارید مردم این کتابها را بخوانند.
مترجم «چهره مرد هنرمند در جوانی»، «بازار خودفروشی» و «آدم اول» سپس گفت: در صحبتهایی که با ناشران داشتم به آنها پیشنهاد میکنم فراموش نکنند که کتابهای پلیسی و جنایی منتشر کنند زیرا شما نمیتوانید مردم را با جویس به سمت کتاب بکشانید. توجه داشته باشید در این مملکت بالاترین تیراژ برای «کلیات سعدی» است که ۴۰۰ هزار نسخه در سال فروش میرود، یا حافظ تیراژ بالایی دارد، کدام کشور اینطور بوده است؟ ادبیات خاص کشور را عوام هم بخوانند. نگاه من از ۱۲ سالگی اینطور بوده که ادبیات عام زیربنای ادبیات خاص است و اگر آنها نباشند، اینها وجود ندارد.
انتهای پیام
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر،تکرار نظر دیگران،توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی ، افترا و توهین به مسٔولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.