امروز: پنجشنبه, ۱ آذر ۱۴۰۳ / بعد از ظهر / | برابر با: الخميس 20 جماد أول 1446 | 2024-11-21
کد خبر: 13635 |
تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱۳۹۹ - ۱۵:۱۹ | ارسال توسط : |
363 بازدید
۰
| 6
ارسال به دوستان
پ

“می‌گویند وقتی صادق هدایت فیلم «کینگ کونگ» را در «سینما ایران» تماشا کرد، اولین «قضیه» کتاب «وغ‌وغ ساهاب» را به آن اختصاص داد و حالا این سینما که روزگاری پاتوق چهره‌های مطرح هنری و سیاسی بوده در آستانه تخریب قرار گرفته است.”

بسیاری از ما حتی اگر موقعیت سفر به کشوری خارجی و بویژه در اروپا را نداشته‌ باشیم، اما احتمالا در خبرها و سفرنامه‌ها خوانده و شنیده‌ایم که خانه فلان نویسنده، هنرمند یا چهره تاریخی به مکانی تبدیل شده که گردشگرها از آن بازدید می‌کنند. حتی نمونه‌هایی هست از اینکه کافه یا کوچه‌ای که پاتوق یا محل گذر یک فرد مشهور بوده امروزه با همان کارکرد و عنوان حفظ می‌شود ولی در کشور ما کمتر چنین مواردی دیده می‌شود و هر آنچه از بناهای تاریخی و خاطره‌ساز باقی مانده یا متروک است یا  در آستانه نابودی.

و این بار در ادامه پاک شدن بخش دیگری از خاطرات قدیمی، قرعه به نام سینما ایران در خیابان لاله‌زار افتاده که حکم به تخریب آن داده شده است. 

عباس بهارلو که سال‌­ها است در حال تألیف کتاب «سالن‌­های سینما در تهران» است، در گفت‌وگویی با انعکاس روز و به نقل از ایسنا از تاریخچه تأسیس «سینما ایران» و موسسان آن می‌گوید: «سینما ایران» در خیابان لاله‌­زار افتتاح شد؛ در سال‌­هایی که این خیابان اعتبار تهران بود، در سال‌­هایی که عمده مهم­‌ترین تالارهای سینما در همین خیابان متمرکز بودند. قبل از آن­که «سینما ایران» افتتاح شود، «گراند سینما»، که مؤسس آن علی وکیلی بود، مهم­‌ترین سینمای ایران محسوب می‌­شد که مکان آن در همین لاله‌­زار بود و بعدها به «تئاتر دهقان/ نصر» تغییر کاربری داد. افتتاح «سینما ایران» به سال ‌ ۱۳۰۶ برمی­‌گردد و مؤسسان آن الکساندر لوین ‌و آرنولد یاکوبسون (یعقوب‌زاده ویژه) بودند.

او درباره موسسان این سینما توضیح می‌دهد: یاکوبسون متولد بادکوبه بود و در سال ۱۳۰۵ به ایران مهاجرت کرد. در تبریز ساکن شده بود و با هم­کاری الکساندر لوین، سینمایی به نام «ایران» را در تبریز افتتاح کرده بودند که در همان ماه‌­های نخست با اقبال عمومی مواجه شده بود؛ به ­طوری­که آن دو بلافاصله تصمیم گرفتند فعالیت‌­شان را در پایتخت ادامه دهند. لوین در تیر ماه ۱۳۱۶ موقع خروج از کافه قناری (خیابان لاله‌زار) با شلیک گلوله راننده‌ای به نام آصف شیروانی به قتل رسید که حکایتش عجیب و غریب است. یاکوبسون و وراث لوین تا اوایل دهه ۱۳۴۰ سهام­داران اصلی این سینما بودند.

بهارلو با بیان اینکه «ماجراهای تاریخی حول و حوش سینما «ایران» فراوان است» ادامه می‌دهد: پاره‌­ای از این ماجراها به‌­کار تحلیل‌­های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی هم می­‌آیند. به ­عنوان نمونه در سال‌های حضور متفقین در ایران یکی از وظایف اصلی سفارت‌خانه‌های خارجی گسترش ارتباط‌شان با مردم خاورمیانه (و البته ایران) بود. گزارش‌های مفصلی از فعالیت‌های سفارت‌خانه‌ها وجود دارد که بخش فرهنگی آن‌ها تلاش می‌کردند سیاست‌های کشورشان را از طریق فیلم‌های تبلیغی به سمع و نظر مردم برسانند. یاکوبسون، که مهم‌ترین سینمادار و توزیع‌کننده فیلم در آن سال‌­ها محسوب می‌شد، در آوریل ۱۹۴۴ قراردادی با نماینده «متروگلدوین مه‌یر» امضا کرده بود که «سر ریدر بولارد»، وزیر مختار انگلیس، از تهران به «وزارت اطلاعات» کشورش خبر داده بود «کمپانی‌های انگلیسی تقاضای قیمت‌های بالا با ارقام اغراق‌آمیز از این بازار نکنند، زیرا در این زمان هرگونه غفلتی از سوی آن‌ها باعث منفعت سایر کشورهای رقیب خواهد شد».

او اضافه می‌کند: گزارش‌های دیگری گویای آن است که رقبای سهام­داران «سینما ایران» هم جلسه‌هایی با نمایندگان سفارت‌خانه­‌های شوروی و انگلیس برگزار می‌کردند و به آن‌ها برای نمایش فیلم‌های مورد نظرشان قول مساعد می‌دادند. از قراین این­ ­طور برمی­‌آید که انگلیسی‌ها با سرپرستی بولارد، به­ خلاف روس‌ها، کارشان را با تأنی و بدون هو و جنجال از پیش می‌بردند. شاید این نکته هم ارزش یادآوری داشته باشد که سهام‌داران «سینما ایران» در روزهایی که حتی رقبای تازه‌نفس را از میدان به ‌در می‌­کردند، فیلم «کینگ‌کونگ» (ارنست شودساک، ۱۹۳۳) را نمایش دادند؛ همان فیلمی که صادق هدایت آن­ را دید و اولین «قضیه» کتاب «وغ‌وغ ساهاب» (با مشارکت مسعود فرزاد) را به آن اختصاص داد. این «قضیه» شرح ماجرای «جوانکی قدکوتوله» است که در خیابان لاله‌زار میان «جمعیت زیادی» خانم «شیک و قشنگی» را می‌بیند و «قربان صدقه‌اش می‌رود». آن­طور که هدایت نوشته: «رفت خانم تو سینمای ایران، جوانک هم به دنبالش دوان، بلیط خرید و رفتش بالاخونه، پسره هم دنبالش مثل دیوونه، توی لژ پهلویِ زنیکه نشست» و الی آخر.

این منتقد و پژوهشگر سینما درباره اینکه آیا می‌توان سینما ایران را پاتوقی برای شخصیت­‌های سیاسی و فرهنگی دانست؟ می‌گوید: حتماً همین­طور است. بد نیست به این نکته هم اشاره کنم که سهام­داران این سینما در سال ۱۳۱۴ باغچه (سالن) تابستانی «سینما ایران» را با نمایش فیلم «ملکه کریستین» (با بازی گرتا گاربو) افتتاح کردند که پاتوق مناسبی برای آدم‌­هایی بود که دست­شان به دهان­شان می‌­رسید. درواقع «باغچه سینما ایران» در زمره سینما  – باغ‌هایی بود که کارکرد فصلی داشتند و بیش‌تر مکانی تفریحی محسوب می‌شدند. کنتس مادفون روزن که در سال‌های سلطنت پهلوی اول سفری به تهران داشت، در خاطراتش نوشته است که مردم تفریح در فضای باز را به محیط‌های بسته و خفقان‌آور ترجیح می‌دهند؛ زیرا حضور در فضای باز بسیار لذت‌بخش‌­تر است.

بهارلو درباره ارزش‌هاری تاریخی این سینما براساس اصول معماری آن هم توضیح می‌دهد: «سینما ایران» دست‌کم تا دهه ۱۳۴۰ در بازرسی‌های مکرر «اداره نمایشات» به‌ عنوان سینمایی شناخته می‌شد که آیین‌نامه سینماها را در خصوص مسایل ایمنی و بهداشتی مراعات می‌کرد. گزارش­‌های فراوانی در مطبوعات آن سال­‌ها درج است که در آن­‌ها به معماری زیبای این سینما اشاره شده و همگی تأکید کرده‌­اند که مثلاً مسئولان این سینما به ارزش و اعتبار سینمای خود علاقه‌­مند بوده‌­اند و با حفظ اصول معماری و ایمنی و راحتیِ تالارهای پذیرایی و نمایش برای مخاطبان­شان ارزش و احترام قائل بودند. یادم است که پرویز دوایی در کتاب «بازگشت یکه‌­سوار» نوشته است: «گل سینماهای تهران و بهترین سینمای شهر البته سینما ایران در قلب خیابان لاله‌زار بود که مشتری‌های مرتب خود را از بین تیپ و طبقه‌ای خاص داشت، طبقه مرفه‌تر یا طبقه‌ای که به مسخره به‌شان فکلی‌مآب می‌گفتند.»

او در پاسخ به اینکه درکشورهای دیگر با چنین بناهایی چه می‌­کنند و آیا اولین راه همیشه تخریب است؟ می‌گوید: همه کشورها سیاست‌های یکسانی در مواجه با چنین بناهایی ندارند. بعضی‌ها مثل آنچه همواره در کشور ما اتفاق می افتد به چنین بناهایی از بُعد ارزشهای اقتصادی نگاه می کنند، بنابراین کلنگ دست می گیرند و چنین مکان هایی را با خاک یکسان می کنند تا با ساختن بناهای بلند مرتبه سود کلانی به جیب بزنند. در بعضی از کشورها هم با حفظ کردن و مرمت اصولی، چنین بناهایی را به مراکز خاطره‌انگیز تفریحی بدل می‌کنند. من آدم چندان خاطره‌بازی نیستم، اما معتقدم از روز اول می‌شد به جای تبدیل کردن لاله‌زار به مکانی که قدم زدن در آن سخت و دشوار است، بافت اصلی آن را حفظ کرد و سراسر خیابان را به مکانی تاریخی و تفریحی بدل کرد. بالاخره همه‌ چیزمان را که نباید نابود کنیم. هر چند لاله زار با نابودی بافت و ساختار قدیمی خود – با عرض معذرت – بدل به گنده‌زار شده است، نه مکانی حتی با ساختمان‌های به ظاهر «مدرن». هیچ چیز که رغبتی در شما به وجود بیاورد که به آن خیابان بروید وجود ندارد؛ جز برای خرید کلیِ لوازم برقی؛ تازه گمان می‌کنم بسیاری از ما برای همین خریدهای کلی هم ترجیح می دهیم، قدم به این خیابان نگذاریم.

انتهای پیام

    برچسب ها:
لینک کوتاه خبر:

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر،تکرار نظر دیگران،توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی ، افترا و توهین به مسٔولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

نظرات و تجربیات شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

نظرتان را بیان کنید

آرشیو

Scroll to Top